fireopal

آخرین مطالب
  • ۰۱ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۵۶ شهاب
  • ۲۶ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۳ موفق
  • ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۳۵ ساخت
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۲۸ بودن
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۱۸ حیف
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۲۵ ایمان

مرگ

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۰۳ ب.ظ

احساس میکنم متعلق به هیچ جا نیستم امروز فهمیدم در هفته که شیش روزه من سه تا خوته عوض میکنم در سه جای مختلف زیر سقف خونه آدم های مختلف و متعلق به هیچ جا نیستم گاهی فکر میکنم چقدر سرگردانم چقدر تنهام و چقدر خسته ام انگار داری تاوان میدی تاوان زنده بودن بچه که بودم خونمون آرامش نداشت خونه همسایه بزرگ شدم و الان بزرگ شدم خونه آرامش داره ولی من جایی اونجا ندارم من هیچ جا نیستم بی ریشه ام باد که بیاد اولین کسی که با خودش میبره منم هربار تلاش میکنم بمونم و یه خونه بسازم همه چیز چنان درهم میپیچه که وقتی چشمات رو باز میکنی میبینی توی هاگیر و واگیر اولین کسی که محاکمه شده و تبعید شده تویی من خواسته و ناخواسته سرگردانم از جاهایی سر در میارم که نمی دونم چطور به اینجا رسیدم جاهایی هستم که متعلق به اونجا هم نیستم چیزایی رو تجربه میکنم که میترسونم گاهی اینقدر بالام که نمی دونم چرا اینجام و گاهی اینقدر پایینم که بازم نمی دونم چرا اینجام چندسال پیش توی بیمارستان یه دختری چنان از ته دل ناله میکرد و حرف میزد که فکر میکردم نهایت درد و زجر رو تجربه میکنه چند روز پیش صدام یه جوری بود که خودمم ترسیدم اگار دارن جونت رو میگیرن انگار دارن با زجر جونت رو میگیرن امروز فکر میکردم جایی توی این دنیا خواهد بود که آرامش بگیرم بعد فکر کردم سر راهم یک امامزاده هست برم بگم دعا کنم شاید خدا یه کاری برام کرد واقعا به مرگ راضیم 

۹۸/۰۹/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی