fireopal

آخرین مطالب
  • ۰۱ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۵۶ شهاب
  • ۲۶ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۳ موفق
  • ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۳۵ ساخت
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۲۸ بودن
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۱۸ حیف
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۲۵ ایمان

شهاب

چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۵۶ ب.ظ

شهاب به زندگیم اضافه شد هرشب ساعت کوتاهی صحبت می کنیم بدون اینکه صدای هم رو بشنویم و من میدونم چقدر محتاط جلو میاد حتی گاهی حس میکنم سرجای خودش ایستاده اگر هم جلو اومده برگشته سهم من از یک حس علاقه از یک رابطه فقط شب ها دو یا یک ساعت پیام توی واتساپه و در طول روز هیچ زمانی برای حرف زدن نیست هیچ طمانی برای با هم بودن نیست و گاهی می پرسم چرا اومدی خواستگاری میخندد هزاربار پرسیدی برای اینکه دل بستم با خودم میگم خوب منم دل بستم ولی شب و روز درگیرم کلاس طراحی چهره استاد صدای استاد همه شهابه توی همه نمازلم شهابه همون خم آبروی شعر حافظه انگار شهاب حک شده توی روزام یک ماهه اول مدام بیقرار بودم و الان پر از آرامش سکوت و دردم درد دوری سکوت ندانستن و آرامش سپردن به قادری مطلق .

می گوید طول روز می آیی روبه رویم قد علم می کنی میگویم استاپ استاپ نمی خوام ببینمت چون نمی تونم کار کنم و من هربار با خودم میگم داری فرار میکنی کافیست وسط حرف هایم بگویم حس خوبی به تو دارم تو هزار پله عقب بروی و بگویی زود است بهت بگم ببین شهابم من این زهرا نیستم من شادم پر از لبخند میگویی تو خودت باشی نمی دانی در مقابلت خودم باشم احساس تحقیر میکنم حس میکنم مثل کودکی من را میبینی من راحت با تو حرف میزنم پر از شادی و لبخند و تو راحت حرف میزنی پراز نیش و کنایه و من میمانم از همه چیز شهاب درک خودمان برایم سخت است.

 

۹۹/۱۱/۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی