fireopal

آخرین مطالب
  • ۰۱ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۵۶ شهاب
  • ۲۶ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۳ موفق
  • ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۳۵ ساخت
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۲۸ بودن
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۱۸ حیف
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۲۵ ایمان

هیچکس

شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۷:۳۷ ب.ظ

۰آسمان خودش پر از حرف است نیازی به فال بدنیست حال روزگار منم مثل آسمان است همان اندازه پیچیده همان اندازه ناخوانا از درد خوابیده ام امشب قرار بود برگردیم ولی نشد انگار برف و باد و مه و آدم بدجور حال این مردم را خراب گرده اند زنگ آمد پیام آمد نیایید من هم با این حال بد امیدم به خانوادم بود که کنارم هستند حالا باید با اتوبوس بروم شبانه و نمی توانم که نروم تب کرده ام یخ کرده ام مادرم می آید می رود میگوید برویم دکتر میگویم نه میگوید چکار کنیم کجایت درد است نمی دانم این درد اسمش چیست هرچه است درد است گاهی درد حسادت گاهی  درد دوری و گاهی درد ترس خواهر میآید مدام رنگ رفته صورتم را به یادم می آورد هربار هم چای و نبات درست می کند فکر می کند دل آدم با این چیزها آرام میگیرد نمی داند در چه حالی هستم نمی داند چگونه این درد ریشه داده نمی داند شب ها از درد تب میکنم و روز از درد فریاد میزنم با خودم میگویم خدا بزرگ است قادر است آرام باش بعد دوباره آتش میگیرم مادرم میگوید تقصیر خودت است این جوشانده ها رو مریزی توی معده ات این میشود حالت هیچکس نمی داند.

۹۸/۰۸/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی