fireopal

آخرین مطالب
  • ۰۱ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۵۶ شهاب
  • ۲۶ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۳ موفق
  • ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۳۵ ساخت
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۲۸ بودن
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۱۸ حیف
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۲۵ ایمان

آرامش

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۵۱ ق.ظ

چهارسال دانشگاه و توی خوابگاه زندگی کردن بزرگترین درس های زنرگیم رو بهم داد من میتونم از صفر صفر شروع کنم میتونم روی پاهای خودم بایستم وقتی هیچ کس کنارم نبود و با تمام وجود تلاش کردم اشتباه نکنم برای رهایی از تنهایی هرکاری نکنم والان ثمره ان روزهایم سکوت صبری است که امشب به ان رسیدم او نمی دانم وقتی کنارم می ایستد وضو گرفته و نگاهم میکند و طعنه نداسته هایم را می زند هیچ حسی در من به وجود نمی اورد به جز حس پست بودنش وقتی میگویم نمازت دیر شد می رود و میگوید دستانم را به اسمان گربتم و برای همه دعا کردم و دلم میخواست بگویم کاش تو یاد میگرفتی سرت را از زندگی دیگران بیرون بکشی نمی خواهد دعا کنی .

فکر می کند حرف هایش می تواند من را دیوانه کند نمی داند من ابدیده شدم سردتر و سخت تر از این را شنیده ام و حالا فقط یاد گرفته ام در برابرتان لبخند بزنم و بیشتر درد رکشید از اینکه نمی توانید ارامشم را بهم بریزید .

زندگیم پر از پستی بلندی هایسیت تا جایی که نیتوانم برای رفعشان تلاش میکنم از یکجا به بعد رها میکنم.


۹۸/۰۵/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی