خانه
پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۲۱ ق.ظ
چهل روز رفتم خوابگاه حس آدم فراری رو داشتم که از تمام مشکلات فرار میکرد بیماری درد ها.
دیروز برگشتم و حالا با خانه ای رو به رو هستم که تا ویران شدنش راهی نمانده خواهر بیماری مادری افسرده پدری که از شب ها با قرص قلب میخوابد و خواهری که نزدیک سن بلوغش است و طی همین دو روز دوبار برای تو گریه کرده که خانه را دوست ندارد که مدرسه بهتر است که کاش به دنیا نیامده بود و تو این دو روز راه رفته ای درد ها را دیده ای و حتی فرصت نداشته ای برای درد هایشان گریه کنی فقط لبخند زده ام و تحمل کرده ام حالا با هزاران فکر و خیال خوابیده ام و میدانم از فردای همین امشب هر روز زندگیم میشود فکر اخر هفته و امدن و رفتن تا شاید این خانه دوباره جان بگیرد.
۹۷/۰۸/۱۰
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هم میهن ارجمند! درود فراوان!
با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن
"وب بر شاخسار سخن "
هر ماه دو یادداشت ملی – میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.
خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.
آدرس ها:
http://payam-ghanoun.ir/
http://payam-chanoun.blogfa.com/
[گل]
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥