نخواستن
شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۵۴ ق.ظ
ممکنه بعد از چندین سال خودت رو بشناسی و بعد بفهمی مشکل از کسی نبوده مشکل ازتوست .
تمام مدت زندگیم از متعهد بودن به هرچیز بیزار بودم حتی اگر میخواستم خودم رو محبور کنم بدعمل میکردم یادمه با تمام عقاید مادربزرگم میجنگیدم حتی با عقاید خانوادم بزرگ که شدم خواستگار که آمد از هرنوع باز دلشوره به جانم ریخت من آدم زندگی زناشویی پر از تعهد نبودم با اشک دعا التماس اخم داد بیداد همه را رد کردم تا به امروز وارد دانشگاه شدم سه سال در دانشگاه درس خواندم پسرهایی بودند که نزدیکم شدند حتی دل بستم ولی باز هم فراری بودم حتی از دوست داشتن حتی دوستان دخترم هم همینطور بودند تعداد خیلی کم مشاور میگفت تو تازه داری به بلوغ اجتماعی میرسی خندیدم چقدر دیر . نیازهایی که امروز در وجودم هست از هجده سالگی در وجود دوستانم بود در حالی که من غرق در رویاهایم کتابهایم درسهایم آرزوهایم زندگی میکردم از خودم خنده ام میگیرد دیشب به چشمان برادرم نگاه میکردم و فکر میکردم مشکل من از اوست اویی که نگذاشت زندگی کنم انطور که باید امشب میفهمم او زبان من بود همیشه .
۹۷/۰۳/۱۹