هستی دیگه
شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۴۰ ب.ظ
انتهای خستگی اینجاست همین جا وقتی دلت قلبت و تمام وجود یک جای دیگش وقتی بعد از سالها غربت از خانه مجبور باشی بجنگی بجنگی و بجنگی و بعد بیفتی روی تخت و با هر رب العامین بگویی خدایا هستی من دارم له میشم کاش فقط ببینی فقط ببینی سالهای خشک سالیم داره زیاد میشه چهارسال گذشته ها بببین چهارسال و من هنوز اندر خم یک کوچه ام هستی دیگه.
۹۸/۰۲/۲۱