می روم
امروز باید با خواهرم برم مشاوره من نمیدونم دقیقا چی گفته که مشاورش ازم خواسته اینبار من همراهش باشم مشاوری که چندسال پیش خودم مراجعه اش بودم و ازش متنفر بودم مطمئنم اونم همین حس رو داشت حرفهایی میزد که برای من بلند پرواز خیلی دور بود امروز مطمئنم دوباره حرف هایی خواهد زد که من اصلا حوصله شنیدنش رو ندارم یکسری نصیخت و خواسته های بیخود همشون میخوان بمونم پیش خواهرم تا حالش خوب بشه ولی من محاله اینکار رو بکنم یکبار برای برادرم بخشی از زندگیم رو از دست دادم و نتیجه اش رو تمام و کمال دیدم حالا نمیخوام از خودم و زندگیم بزنم به خاطر خواهری که با من حالش خوبه اینجا هستم تمام تابستان کنارش هستم ولی بعد از تابستان میروم دنبال زندگی خودم سخت ترین روزهای زندگی خودم کنارش بودم خواسته اضافه از من بی انصافیست.
افت روحیم ابن نقطه از اخر هر ماه با اول ماه دیگر .